این فایل با فرمت WORDمی باشد و قایل ویرایش و آماده پرینت است.
فهرست مطالب
فصل اول
مقدمه
بیان مساله
ضرورت پژوهش
اهداف پژوهش
سوالات تحقیق
تعاریف واژه ای
فصل دوم
مقدمه
ساختار خانواده
کارکردهای خانواده
تعریف عام قدرت
تعاریف قدرت در حوزه خانواده
تئوری منابع
دیدگاه فیمینیسمها
مفاهیم قدرت در خانواده
انواع قدرت در خانواده
زن و خانواده
هیجان
فیزیولوژی هیجان
هوش هیجانی و مفهوم توانایی ذهنی
دیدگاه شخصیتی – اجتماعی – هیجانی هوش هیجانی ( مختلط )
نظریه گلمن
کارکردهای هوش هیجانی
هوش هیجانی ، تفکر و رفتار اجتماعی
هش هیجانی ، انطباق بارویکردهای استرس زا
ارتباط هوش هیجانی و سلامت روانی
مروری بر تحقیقات انجام شده
فصل سوم
روش پژوهش
ابزار تحقیق
پرسشنامه هوش هیجانی
کاربرد پرسشنامه
دامنه سنی
اعتبار و پایایی
هنجاریابی در ایران
پرسشنامه ساختار قدرت در خانواده
اعتبار و پایایی
نمره گذاری
روش تجزیه و تحلیل داده ها
فصل چهارم
یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمه
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
پیشنهادات
محدودیت ها
منابع
چکیده :
این پژوهش در جهت بررسی رابطه هوش هیجانی زنان معلم شهرستان ابهر با ساختارقدرت در خانواده صورت گرفته است . که در این پژوهش فرضیه ها به صورت رابطه هوش هیجانی با ساختار قدرت در خانواده زنان معلم رابطه بین مولفه های مهارتهای درون فردی زنان شامل ( خودآگاهی هیجانی ، جراتمندی ، حرمت نفس ، خود شکوفایی . استقلال عمل ) با ساختار قدرت در خانواده بر اساس الگوی حاکمیت مرد ، رابطه بین مولفه های مهارتهای درون فردی با ساختار قدرت در خانواده بر اساس الگوی حاکمیت مرد می باشد .
در این پژوهش به جهت بررسی فرضیه ها و پاسخ به آنها ۴۰ نفر از زنان معلم در شهرستان ابهر به روش تصادفی انتخاب شدند که متاهل بوده و پنج سال از زمان تاهل آنها گذشته باشد و با همسران خود زندگی کنند.
ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش تست هوش هیجانی بار –ان با ۹۰ سوال که در ایران استاندارد شده و تست خود ساخته ساختار قدرت که شامل ۲۶ سوال می باشد . که هر دو به روش لیکتری نمره گذاری می شود تست ساختار قدرت از بعد از زن سالاری ، مرد سالاری و الگوی مشارکتی و ضعیف را در خانواده مشخص می سازد . روش بکار گرفته شده در این پژوهش شامل آمار توصیفی فرمول همبستگی پیرسون آمار استنباطی tبه منظور بررسی ارتباط معنی دار بودن متغیرها استفاده شده است .
فصل اول
مقدمه
زندگی اجتماعی برای انسان یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. صاحب نظران اعتقاد دارند خانواده مهمترین نهادی است که فرایند اجتماعی شدن را ایجاد میکند. لذا، شناخت آن از منظرهای گوناگون لازم و ضروری است. خانواده به عنوان یک سازمان پیچیده که دارای کارکردهای مختلف نظری و عملیاتی می باشد، مهمترین عامل در بالا بردن نرخ بهرهوری میباشد که بالطبع باعث افزایش بهرهوری در جامعه میگردد. بنابراین جا دارد به عنوان یک ضرورت، اولین قدم در این راستا را اصلاح و شناخت مفاهیم رفتاری در خانواده بدانیم و گامهای عملی در جهت ارتقاء کیفیت کارکرد خانواده در جهت بهره وری بالا برداریم.
خانواده به عنوان رکن اساسی جامعه نهادی است که رهبری آن درکنار الگوهای سنتی و فرهنگی احتیاج به الگوهای مدیریتی نوین دارد. خانواده یک نظام است و برای خود اجزاء و اصولی دارد که حاکم براین نظام می باشد. رکن اصلی آن زندگی زناشویی است که بر پایه روابط زوجین استوار است. در حقیقت زن و شوهر در ازدواج سالم می دانند که آنها مسؤول شادی یکدیگر هستند. به عبارت دیگر ازدواج سالم، ازدواجی است که در جهت صمیمی شدن باشد. لذا در طی این مسیر فرایند دوست داشتن، حل و فصل مسلمت آمیز اختلافات، مصالحه، تفرد، صمیمیت و مذاکره بر سر تفاوتها، شکل میگیرد. برای مذاکره بر سر تفاوتها و اختلافات باید میل همکاری وجود داشته باشد تا حل و فصل منصفانه مسائل را امکانپذیر سازد. از سوی دیگر ارتباط روشن مستلزم آگاه بودن از خصوصیات فردی همسر و احترام گذاشتن به تفاوتهای دیگر میباشد. در ازدواج سالم زنوشوهر برای حل مسائل مختلف زندگی از جمله اقتصادی، اجتماعی، امور شخصی یکدیگر تلاش میکنند و بر اساس توافق کارها را بین خود تقسیم مینمایند، تا راه برای هر گونه استبداد و محرومیت هر یک از زوجین بسته شود. لذا تقسیم وظایف بر مبنای مصلحت خانواده است که ابراز و کنترل احساسات که یکی از مؤلفههای هوش هیجانی است به شکل صادقانه و از صمیم قلب نه از روی ترس شکل میگیرد و راه را برای گسترش مهارتهای درون فردی(حرمت نفس، جراتمندی، خود شکوفایی و استقلال عمل) و احساس شادکامی و خوشبختی همسر باز میکند و مسلماً وقتی که عزت نفس زوجین و در حقیقت احترام به خویشتن و پذیرش خود با تمام خصوصیات مثبت و منفی بالا باشد گامی بزرگ در جهت تربیت فرزندانی کارآمد و مستقل برداشته میشود.
پس بطور خلاصه میتوان گفت زوجی که از جانب همسر خود فقط زور و استبداد دیده و نتوانسته آنرا بپذیرد یا بنا به شرایط خاص خانوادگی مخالفت با آنرا علناً بیان نمیکند کمکم نسبت به خود به دیده کاستی و عدم توانایی ایستادگی در برابر فشارها را احساس میکند و لذا هر روز نسبت به دیروز خود را حقیر تر و کم کارآمدتر میبیند چرا که با کوچکترین تلاش در جهت استقلال، مخالفت و سر خوردگی میبیند و بنابراین هم در مهارتهای فردی و هم در احساس رضایت کلی از زندگی و رسیدن به مفهوم خوشبختی و شادی دچار مشکل میگردد.
بنا به نظر ستیر[۱](۱۳۷۴) در خانوادههای بالنده افراد آزادانه با هم درد دل میکنند و برای امور خانواده برنامه ریزی مینمایند و اگر چیزی مزاحم اجرای برنامهها گردید با انعطاف پذیری خود را با آن تطبیق میدهند.در این خانواده است که زندگی آدمی و احساسات بشری از هر چیز دیگری مهمتر است. لذا والدین،خود را رهبر نه ارباب میدانند و پدر و مادر درهر موقعیتی اولین وظیفه خود را تربیت فرزندان در جهت انسان واقعی شدن میدانند.
نکته مسلم آن است که از آغاز مطالعه هوش، غالباً بر جنبههای شناختی آن نظیر حافظه و حل مساله تاکید میشد، در حالیکه ابعاد غیر شناختی، یعنی تواناییهای عاطفی و کرداری نیز نه تنها پذیرفتنی هستند بلکه ضروری هم میباشند. در حیطه مسائل زناشویی، تواناییهای هیجانی در برقراری ارتباط صحیح، فهم احساسات خود و دیگری، همدلی و کنترل تکانشها نقش مهمی در رضایتمندی زناشویی بازی میکنند. بر این اساس لازم است با بررسی ارتباط هوش هیجانی با ساختار قدرت در خانواده راهکارهای مؤثر و عملی در جهت بهبود روابط زوجین ارائه شود.
بیان مساله:
خانواده یکی از بنیادی ترین نهادهای اجتماعی است که در طول تاریخ بر اثر عوامل گوناگون دستخوش تغییر شده است. تاثیر دگرگونیهای اقتصادی-اجتماعی جوامع بر نهادهای اجتماعی غیر قابل انکار است و خانواده نیز از این دگرگونیها مستثنی نبوده است. یکی از این دگرگونیها، تغییر در ساخت خانواده، بالاخص تغییر در مفهوم نقش است. خانواده کانونی است که در آن چگونگی و توزیع و نحوه اعمال قدرت بر شکلگیری شخصیت، عزت نفس و حتی احساس رضایت و خوشبختی زوجین تاثیر میگذارد. هوش هیجانی شکلی از هوش اجتماعی است و پیشبینیکننده مناسبی در کارآمدی کلی و کارآمدی در حیطههای مختلف زندگی میباشد که توانایی کنترل احساسات و هیجانات خویشتن و دیگران، تمایز میان آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت و تفکر و عمل را در برمیگیرد (سالوی و مایر ۱۹۹۰)[۲]
فرایند جامعهپذیری فرزندان در خانواده شکل میگیرد و زن بعنوان عنصر مهم تربیت آنها و القای جامعهپذیری مطلوب نقش بسیار برجستهای دراین فرایند دارد. اینکه زن در چه مرتبهای از هوش هیجانی قرار داشته باشد مطمئناً در انتقال مؤلفههای آن نقش مؤثری بر عهده خواهد داشت. به این معنا مادری که از خصوصیات مثبت و مطلوبی همچون استقلال حرمت نفس، قاطعیت در بیان عقاید و احساسات و مؤلفههای دیگر هوش هیجانی برخوردار است روش تربیتی مناسبی را در جهت کارآمدی و موفقیت زندگی فردی و اجتماعی فرزندان اتخاذ میکند.
شواهد فراوانی گویای آن است که زوجها در جامعه امروزی به دلیل تحولات زندگی برای برقراری و حفظ روابط صمیمی و درک احساسات و از همه مهمتر در تقسیم عادلانه قدرت با یکدیگر مشکلاتی دارند. این بعد از زندگی، تاثیر بسزایی در احساس رضایت زناشویی دارد و تحقیقات نیز گویای همین امر هستند. بطوریکه نتایج نشان داده بیشترین رضایتمندی زناشویی زنان وقتی حاصل می شود که در خانواده تقسیم وظایف عادلانه صورت گیرد. در این راستا با عدم تقسیم عادلانه قدرت در خانواده بیشتر زنان دچار آسیب روحی شده و در نهایت رضایت زناشویی پایینتری حاصل میشود. از آنجا که هوش هیجانی با رضایت زناشویی رابطه دارد و تحقیقات داخلی و خارجی نیر مؤید این امر است، لذا کمبودهای موجود در کفایتهای عاطفی و هیجانی همسران در کنار عوامل اقتصادی-فرهنگی، اثرات نامطلوبی بر زندگی مشترک آنها میگذارد. از جمله این کمبودها، مهارتهای درون فردی و میان فردی و کنترل تنشها است که با پیشرفت کردن در کسب این مهارتها می توان گام مهمی در جهت درک متقابل برداشت. لذا دیده شده افرادی که توانایی شناخت بهتر احساسات و هیجانات خود را دارند و بر نحوه ابراز احساس نسبت به دیگران تسلط نشان میدهند مانع بسیاری از برخوردها و سوء تفاهمات در زندگی میگردند. این پژوهش درصدد است با بررسی هوش هیجانی و ارتباط آن با ابعاد قدرت در خانواده گامی در جهت شناخت راههایی برای اصلاح فرایندهای زندگی زناشویی برداشته تا با بکارگیری آنها، بهرهوری خانواده به عنوان سازمانی مهم در اجتماع ارتقا یابد و به موازات آن سطح فرهنگ و کارامدی جامعه اعتلا پیداکند.
هوش هیجانی زن سالار
هوش هیجانی مرد سالار
مقاله درمورد هوش هیجانی در مردان