بررسی رابطه نارضایتی شغلی و افسردگی
فایل دارای فرمت wordمی باشد.
فهرست مطالب
فصل اول کلیات تحقیق
مقدمه
بیان مسئله
اهمیت پژوهش
متغیرها
فصل دوم
پیشینه تحقیق
تعریف افسردگی
نظریه های مربوط به افسردگی
پیشینه و ادبیات
فصل سوم روش تحقیق
روش انجام پژوهش
ابزار اندازه گیری
فصل چهارم تجزیه و تحلیل داده ها
فصل پنجم نتیجه گیری
محدودیت های پژوهشی
پیشنهادهای پژوهش
بحث و نتیجه گیری
منابع
مقدمه:
اشغال صحیح و گزینش افراد مناسب برای انجام مشاغل از مهمترین عوامل موثر ارزشمند اقتصادی و اجتماعی جامعه و تامین کننده سلامت روانی انسان ها و نیل به خود کفاوی مملکت و بی نیازی از دیگران محسوب می شوند. اشغال یکی از اساسی ترین فعالیت های زندگی انسان به شمار می رود و هر فردی به خاطر امرار معاش و تراوم زندگی باید ساعاتی از او قاتلش را کار کند. اشغال واقعه ای از زندگی است. که برای همه انسانها در بر همه ای از زمان اتفاق می افتد و هیچ کسی را گریزی از آن نیست همچنین بقاء و رسند جامعه به اشغال وابسته است جوامعی که انسانهای فعال و کار آمد دارند بر زندگی خوش حاکند و به انواع گوناگون در تعیین شیوه زندگی جوامع دیگر اثر می گذارند. رضایت شغلی تعیین کننده مهمی در رضایت از زندگی است و تمام رفتار ها و روابط انسان به طور مستقیم یا غیر مستقیم از چگونگی اشتغال او متاثر است. مفاسد اجتماعی به دلایل متعدد ریشه مهمی بیکاری دارند و از طریق اشتغال می توان بسیاری از این نابه سامانیها را بر طرف کرد با توجه به موارد بالا و نکات بسیار زیادی که در زمینه اهمیت اشتغال مناسب وجود دارد آیا نباید گام های بیشتری برای اشغال مناسب افراد بر داشته شود؟ آیا نباید صلاحیت های انسان با ویژگی های شغلی آنان منطق باشد؟ مسلماً بخش مهمی از تصمیمات رسمی یا غیر رسمی –مقدمه اشتغال موفقیت آمیز است. انسان در رشته ای که تحصیل می کند باید در آینده شاغل شود خصوصاً در جامعه ها که محدودیت های آموزشی از نظر نیروی انسانی و نیز امکانات وجود دارد باید به همسوئی تصحیلاتبا شاغال آینده خود توجه بیشتری مبذول شود. این روز ها تقریباً همه از افسرده بودن صحت می کنند ولی افسردگی به راستی چیست آیا این اصلاح پزشکی نظیر عفونی شدن است یا به مفهوم عامیانه ی بی دل و دفاع بودن نزدیکتر است. وقتی حرف از افسردگی می زنید دقیقاً منظورتان چیست برخی از مردم آنرا یک واکنش عاطفی در قبال زندگی می باشد و برخی افسردیگ را به عنوان یک بیماری به شمار می آورند موضوع این تحقق بیان رابطه نارضایتی شغلی و افسردگی است و به دنبال این است که تعین کند آیا بین نارضایتی شغلی و افسردگی رابطه ای وجود دارد یا خیر؟
نتیجه چنین تحقیقاتی می توان در جهت گسترش بهداشت روانی در محیط های صنعتی ، اداری و آموزشی مثمرثمر باشد
بیان مسئله و موضوع تحقیق :
افسردگی یک حالت روانی است که با احساس و بی کفایتی، دلسردی، ناامیدی، کاهش در فعالیت یا عکس العمل و بد بینی و غمگینی همراه است همچنین شغلی را که انتخاب می کنید اگر به آن علاقه مند نباشید و فقط به این علت که در دسترس بوده به آن اشتغال ورزید ممکن است بعداً برایتان خسته کننده، نامطبوع و ناراحت کننده شود حال سوالی که در این مطرح می شود که آن میزان افسردگی در میان افرادیکه از شغل خود ناراضی هستند و یا از شغل خود راضی هستند یکسان است یا خیر؟ بنابراین این موضوع تحقیق چنین خواهد بود.
اهداف تحقیق: هدف کلی تحقیق بررسی تاثیر نارضایتی شغلی در افسردگی افراد، هدف ویژه تحقیق –مقایسه میزان افسردگی در افرادیکه رضایت شغلی دارند و افرادیکه از شغل خود نارضایتی هستند و اینکه آیا افرادیکه از شغل خود رضایت ندارند افسرده ترند؟
اهمیت پژوهش :
اشتغال به عنوان یک ضرورت در زندگی فردی و اجتماعی مطرح می گردد در این مهنی که هر انسانی جوانی گذران زندگیش باید به اشتغال بپردازد همچنین بعت و تداوم جامعه به اشتغال انسانها بستگی دارد؛ از اینرو هر کسی باید سرانجام با توجه به استعداد و رغبت خویش و نیازها و امکانات مناسبی را بر گزیند بنابراین انتخاب درست زمانی امکان پذیر است که فرد دست راهنمائی صحیح قرار گیرد. لذا ما در این مجموعه سعی در فهماندن مسائل مهم و همچنین عوامل موثر در اشتغال خواهیم پرداخت که این امر باعث دادن پاره ای اطلاعات در زمینه اشتغال باشد که بتوان از افراد با استعداد های متفاوت در زمینه های شغلی مناسب استفاده کرد.
تعریف افسردگی :
هم افسردگی که خصوصیات آن عبارتست از اندوهگین و در بعضی از موارد تقلیل فعالیتو هم مانی (شیدایی) که مشخصات آن اغلب به صورت تهییج یا افراط در کار و فعالیت است تحت عنوان اختلالات عاطفی قرار می گیرد و یکی از این دو افسردگی بسیار شایعتر است.
رفتار افسرده بدون هیچ جمله مانیایی می تواند زیر عنوان مختلف تقسیم بندی شود. اگر افسردگی یک حادثه معین زندگی باشد و هنگامی که تاثیر این حادثه از بین برود افسردگی در طبقه اختلال سازگار با خلق و خوی افسردگی قرار می گیرد و شخص به عنوان فرد مبتلا عاطفی مورد توجه واقع نمی شود. اگر افسردگی زیاد باشد. اختلال افسردگی شدید نامیده می شود. اگر شدت آن کمتر است یا کاملاً فرد عاجز و ناتوان نیست اختلال دیتمیک (افسرده خونی مزمن) یا طبق اصطلاح قدیمی آن نو رز افسردگی نامیده می شود. بعضی محققان اختلالات عاطفی را اختلالاتی می دانند که فقط به صورتیکی قطبی باشد. اختلالاتی که شامل حمله های مانی و افسردگی شدید باشد اختلال دو قطبی نامیده می شود. ولی اگر تا حدودیخفیفتر باشد اختلال ادواری خوانده می شود.
حالت احساس افسردگی :
اصطلاح افسردگی در صحبتهای برای توصیف یک حالت احساسی یک واکنش نسبت به یک موقعیت و یک سبک اختصاص رفتار مشخص مورد استفاده واقع می شود. احساس افسردگی به صورت غمگینی شناخته شده است. برای اکثر افراد به نظری می رسد که افسردگی تنها به صورت یک اندوه و ناشایستگی موقتی است که وقتی اوضاع تغییر کند ناپدید می گردد.
نوع دیگر افسردگی واکنش ماتم زدگی یا داغدیدگی است نوعی اندوهگینی که به دنبال مرگ یکی از افراد خانواده یا یاسی که با از دست دادن یک موضوع عشقی به وقوع می پیوندد. پساز دست دادن یک منسوب معتبر، اکثر بازماندگان تجربه ای را احساس می کنند که معمولاً ماتم زدگی نامیده شده است. این موضوع کاملاً طبیعی است. در واقع عدم ظهور واکنش ممکن است برای فرد در طولانی مدت بد باشد. خصو.صیات معمولی ماتم زدگی عبارت است از ناراحتیهای بدنی از قبیل آه کشیدن، کوفتگی گلوف احساس از خالی شدن توی دل واحساسی از ضعف ماهیچه ای.
شاید افسردگی مشکلی باشد که در بین افرادی که دارای مسائل روان شناختی هستند وجود دارد.
بررسیهای اجتماعی نشان می دهد که میزان با نمتای از افسردگی در بین کسانی ملاحظه می شود که برای مسائل خود در جستجوی کمک بر نیامده اند. در یک بررسی با لنسبه جدید لوس آنجلس بیشتر از ۱۹ درصد بزرگسالان در زمره افراد افسرده قرار گرفتند (مزریچر و دیگران ۱۹۸۱) در این عده تعداد زنان افسرده ۲برابر عده مردان افسرده و عده افسردگانی که از لحاظ اقتصادی در بیشترین سطح بودند سه برابر کسانی بود که در بالاترین سطح اقتصادی قرار داشتند. سایر محققان میزانی کمتر از آنچه برسی لوس آنجلس نشان داده است اعلام داشته اند مثلاً یک برسی در نیومون نشان داد که ۸/۶ درصد از افراد مورد تحقیق در موسسه کانکتی دارای افسردگی خفیف یا شدید بوده اند ( ویس من و دیگران ۱۹۸۱). اختلاف درصدها می تواند تا حدودی به این دلیل باشد که معیارهای نهایی متفاوت برای افسردگی به کار رفته است و تا حدودی هم به دلیل جوامع آماری که مورد بررسیقرار گرفته اند افسردگی یک مسئله مهم جهانی است در یک مطالعه داز مدت که درباره کسانی که از ۱۸۹۵ تا ۱۸۹۷ در اسیلند متولد شده بودند صورت گرفت ( مگلیسون ۱۹۷۸ ) شانس یک در هشت وجود داشت که در بعضی مواقع این افراد قبل از رسیدن به ۷۵ سالگی نوعی اختلال عاطفی داخل هر ساخته باشند نتایج حاصل از تعداد دیگری بیانگر مطالعات بیانگر آن است که خطر افسردگی یک قطبی برای مردان ۸تا ۱۳ درصد و برای زنان ۲۰ تا ۲۶ درصد است اختلال دو قطبی کمتر متداول و خطر آن کمتر از یک درصد ( در این مورد نیز خطر ابتلاءبرای زنانبیشتر از مردان است ابوید و مزمن ۱۹۸۱)
به کدام دلایل احتمال ابتلای زنان به افسردگی بیشتر از مردان است؟
زنان بیشتر از مردان دچار افسردگی می شوند در واقع نسبت افسردگی در زنان دو برابر مردان است. اختلاف افسردگی در میان دو جنس در موارد مربوط به اثرات بالینی بیماران مورد درمان واقع شده، برسیهایی اجتماعی افرادی که تحت درمان نبوده اند. مطالعات منجر به خودکشی و اقدامات مربوطبه خودکشی، یا واکنش نسبت به داغدیدگی ملاحظه گردیده است (مکرمن و وندنس ۱۹۸۰) این تفاوت افسردگی در بین دو جنس نه فقط در ایالات متحد و کانادا یا اروپای غربی بلکه به صورت جهانی وجود داشته.
وقتی در یک طبقه تشخیص نوعی اختلاف جنسی ظاهر می گردد متخصصان بالینی می خواهند علت آن را بدانند که : آیا این امر یک یافته واقعی است؟ آیا مربوط به بعضی از عوامل جامعه شناسی است، یا ناشی از بعضی از تاثیرات روشهای بهداشتی است؟ ( مثلاً زنان بیشتر از مردان از تسهیلات داروئی استفاده می کنند ) به این دلیل عده زنان افسرده بیشتر از مردان باشد که عده بیشتری از آنها برای معالجه میکنند گر چه این عوامل توسط بسیاری از پژوهندگان مورد توجه واقع شده است الکنون به نظر آشکار می رسد که هیچ یک از این دلایل نمی تواند این موضوع را تعیین نماید که چرا زنان بیشتر از مردان به افسردگی دچار می شوند این اختلاف در میزان وقوع افسردگی در بین زنان به نظری می رسد که واقعی باشد نه ساختگی (بیدن ۱۹۸۱، رادلوف وری ۱۹۸۱) آیا این موضوع مربوط به اختلاف زیست شناختی است؟ لزوماً نه هر چند دست کم بعضی از افسردگیها تصور می شود که از طریق ژنهای مربوط به کروموزممنتقل می شود اگر افسردگی وابسته به کروموزم Xاست این موضوع می تواند تبینی برای نسبت جنسی باشد. زیرا زنان دارای دو کروموزم Xهستند و بدین ترتیب بیشتر از مردان که یک کروموزمو یک کروموزم yدارند تحت تاثیر قرار می گیرند.علت ژنتیکی دیگر ممکن است توارث ویزه ای باشد که در یک جنس تعیین شده و تحت تاثیر محیطظاهر می گردد. تاثیر معمولی کمتری که جنس ممکن است داشته باشد داشتن آستانه بالاتری برای افسردگی است این موضوع با یافته هایی مطابقت دارد که در سطوح یکسان روانی به زنان شدت نشانه های بیماری را ۲۵ درصد بیشتر از مردان گزارش نموده اند ( اوهلن و دیگران ۱۹۷۴)
بعضی عوامل اجتماعی به عنوان عوامل مربوط به افسردگی شناخته شده از این عوامل عبارتند از : شغل و تحصیل پایین داشتن، تحت نظارت و سرپرستی بسیار کم بودن. فعالیتهای تفریحیاندک داشتن به بیماریهای ساری و جاری مبتلا بودن که زنان بیشتر از مردان در معرض چنین عوامل قرار دارند (رادلوف ورس ۱۹۷۹) هر چند وقتی که این متغیرهای کنترل گریده اند میزان افسردگی در زنان بالاتر از مردان بوده است.
دانلود پروژه بررسی رابطه نارضایتی شغلی و افسردگی
مقاله روانشناسی بیماریهای افسردگی شغلی
دلایل نارضایتی شغلی و افسردگ
مقاله احترام معلم و دانش آموز
فهرست
ناهنجاری های اجتماعی
تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده
فهرست مطالب
بخش اول:
۱-۱ پیش گفتار۲
۱-۲ مقدمه۳
۱-۳ بیان مسئله۴
۱-۴ اهمیت و ضرورت تحقیق۶
۱-۵ هدف ها ی پژوهش۷
۱-۶ سوالات پژوهش۸
۱-۷ پیشینه تحقیق۹
۱-۸ جامعه مورد بررسی۱۲
۱-۹ روش تحقیق۱۳
۱-۱۰ کلید واژگان۱۴
بخش دوم :
۲-۱ فرهنگ۱۶
۲-۲ فرهنگ از منظر صاحبنظران علوم اجتماعی۱۸
۲-۳ خصوصیات فرهنگ۲۱
۲-۴فرهنگ به واقعیت معنا می بخشد۲۳
۲-۵ فرهنگ پدیده ای فراگیر است۲۳
۲-۶ فرهنگ امری مشترک است۲۳
۲-۷ فرهنگ یاد گرفتنی است۲۳
۲-۸ فرهنگ به عنوان یک رفتار اکتسابی۲۴
۲-۹ سطح های فرهنگ۲۵
۲-۱۰ طبقه بندی فرهنگها۲۵
۲-۱۱ ابداع فرهنگ پذیری۲۶
۲-۱۲ فرهنگ پذیری۲۷
۲-۱۳ نوسازی مفهوم فرهنگ۲۸
۲-۱۴ عناصرمهم در فرهنگ پذیری۲۹
۲-۱۵ روند ها و متغیرهای فرهنگ پذیری۳۰
۲-۱۶ انواع فرهنگ پذیری۳۰
-۱۷ انواع فرهنگپذیری از منظری دیگر۳۲
۲-۱۸ آژانس های فرهنگ پذیری۳۲
۲-۱۹ ماهیت رسانه۳۶
۲-۲۰ رسانه و فرهنگ پذیری۳۶
-۲۱ کارکردهای رسانه ها۳۷
۲-۲۲ رسانه ها و تغییر ارزشهای سنتی و شکاف نسلی۳۸
۲-۲۳ طبقه بندی نیاز های مرتبط با رسانه۴۵
۲-۲۴ تلویزیون۴۵
-۲۵ ویژگی های تلویزیون۳۶
۲-۲۶ تلویزیون به عنوان ابزاری فرهنگی۴۶
۲-۲۷ تلویزیون از دید نظریه پردازان۴۶
۲-۲۸ قدرت تلویزیون۴۸
۲-۲۹ کارکردهای مثبت تلویزیون۴۹
۲-۳۰ جنبه ها ی اجتماعی شدن کودکان۵۰
۳۱ کارکردهای منفی تلویزیون۵۱
۳۲ نقش ها و وظایف وسایل ارتباطی۵۳
۲-۳۳ کودک کیست۵۴
۲-۳۴ ویژگی های کودک در دوره ابتدایی۵۴
۳۵ قابلیت های کودک نسبت به تلویزیون۵۶
۲-۳۶ ارتباط کودک و تلویزیون۵۷
۲-۳۷ کودکان قربانیان تلویزیون۵۸
۳۸ چهارچوب نظری۵۹
نظریه فرهنگ و شخصیت۵۹
نظریه کنش متقابل نمادین۶۰
نظریه کارکردگرایی۶۱
بخش سوم:
۳-۱ مقدمه۶۳
۳-۲ تلویزیون و تغییر در الگوهای گذران اوقات فراغت کودکان۷۰
۳ تلویزیون و تغییر در عادات و سلایق کودکان۷۳
۳-۴ تلویزیون و تغییر در باورها نگرشها و ارزشهای کودکان۷۵
۳-۵ تلویزیون و تغییر در فرهنگ تغذیه۷۹
۳-۶ تلویزویون و تغییر در ادبیات کودکان۸۰
۷ سوالات پرسیده شده از والدین۸۱
۳-۸ مصاحبه با والدین۸۱
۳-۹ مصاحبه با مربیان۸۶
۳-۱۰ نتیجه گیری۸۷
فهرست منابع۹۱
چکیده انگلیسی
فهرست نمودارها
نمودارعنوان
نمودار شماره ۱: نمودار سطح تحصیلات والدین۶۶
نمودار شماره ۲: حدود ساعات تماشای تلویزیون۷
نمودار شماره ۳: اولیت تماشای برنامه های تلویزیون۶۸
نمودار شماره ۴: علت تماشای تلویزون۶۹
چکیده:
رسانه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش های جوامع را بر عهده دارند، در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آن ها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی، سعی میکنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند، که جایگزین فرهنگ ها و ارزش ها و الگوهای سنتی میشوند و در این رهگذر رسانه ها، به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزش ها و هنجارها مطرح هستند و به طوری که سنت ها را به مبارزه می طلبند و به صورت یک عامل مؤثردر دگرگونی نگرش ها و رفتارهای نسل جدید عمل می کنند و همین امر میتواند منجر به شکاف نسلی وعدم انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل فعلی شود در دوران کنونی نقش نهادهای اجتماعی همانند خانواده ، مدرسه و همسالان در اجتماعی کردن و فرهنگ پذیری کودکان ضعیف استو در مقابل ، روز به روز بر اهمیت و نقش رسانه ها افزوده می شودتا جایی که برخی از نظریه پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانه ها الویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین میکنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما می آموزندبر همین اساس با توجه به نقش تأثیر گذار رسانه،بالاخص تلویزیون، بر تمامی اعضای جامعه، مخصوصاً کودکان که فرآیند فرهنگ پذیری در آن ها یک سویه انجام می گیرد و در مقابل این وسیله تأثیر پذیر ، هدف اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل مردم شناختی تلویزیون به عنوان یکی از رسانه های فراگیر و گسترده و در دسترس همگان بر فرهنگ پذیری کودکان در خانواده است که برای رسیدن به این منظور علاوه بر پژوهش اسنادی و کتا بخانه ای از ۵۰ دانش آموز دختر اول و دوم ابتدایی مدرسه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی در منطقه ۳ تهران مصاحبه به عمل آمد ومحقق به مشاهده مشارکت آمیز در جامعه آماری پرداخت وطی پژوهش این مسئله بدست آمد که تلویزیون باعث تغییراتی در باورها و ارزش ها ،عادات و علایق ،الگوهای فراغت ،ادبیات و فرهنگ تغذیه دانش آموزان مورد بررسی شده که میزان این تغییرات در دانش آموزانی که بیشتر تمایل به تماشای برنامه های تلویزیون داشتند و والدینی که توجه و نظارت کمتری نسبت به نوع برنامه ها و تعداد ساعات تماشای کودکان خود داشتند بیشتر و قابل لمس تر بود
بخش اول :کلیات وروش ها
فصل اول :پیش گفتار
فصل دوم :مقدمه
فصل سوم:بیان مسئله
فصل چهارم:اهمیت و ضرورت تحقیق
فصل پنجم :هدف های پژوهش
فصل ششم :سئوالات پژوهش
فصل هفتم:پیشینه تحقیق
فصل هشتم:جامعه مورد بررسی
فصل نهم :روش تحقیق
فصل دهم :کلید واژگان
۱-۱پیش گفتار :
تلویزیون در دنیای امروز، گسترده ترین رسانه است به گونه ای که حتی کامپیوتر و شبکه جهانی اینترنت هم نتوانسته رقیب قدرتمندی برای آن باشد، امروزه این رسانه تا دور افتاده ترین روستاها راه افتاده و آنتن های آن را میتوان بر فراز آپارتمان های مرتفع تهران تا طیف خانه های پست و کوتاه روستاها مشاهده کرد، از این روست که می توان تلویزیون را یک دانشگاه وسیع با مخاطبانی در طیف های مختلف در نظر آورد که البته ، کودکان به عنوان جدی ترین و بیشترین مخاطبان برنامه های تلویزیونی مطرح می باشند و تأثیر پذیری آنان بیش از دیگرگروههای سنی استکودکان ارزش ها و باورها و مفاهیم فرهنگی و روش های زندگی و واکنش به تحریکات محیطیو غیره را از تلویزیون می آموزند و امروزه نقش رسانه ها در فرهنگ پذیری اولیه کودکان و فرهنگ پذیری دراز مدت بزرگسالان به طور گسترده مورد قبول قرار گرفته است و به عنوان عاملی مهم در فرآیند اجتماعی کردن و انتقال مفاهیم فرهنگی ایفای نقش می کند و رسانه ها برای ایجاد فرهنگ پذیری دو گونه از الگوهای رفتاری را به مخاطب ارائه می دهند: الگوهای رفتاری فردی و الگوهای رفتاری اجتماعی که منجر به جامعه پذیری می شود
-۲ مقدمه:
شتاب فرایند پیشرفت های فن آوری در دنیای معاصر و تحول سریع درامر ارتباطات ،مرکز ثقل تحولات اجتماعی بوده و در دهه های اخیر شاهد تحولات سریع و گسترده ای در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی و از جمله خانواده بوده ایم نهاد خانواده تحت تأثیر عوامل متعدد درونی و بیرونی، این تغییراترا تجربه کرده و شکی نیست که رسانه گسترده ای همچون تلویزیون، در فرهنگ سازی اعضای خانواده، بالاخص کودکان ، جایگاه بسیار برجسته ای دارد و تلویزیون در کنار پدر و مادر وفرزند، فرد چهارم خانواده است و از نظر آگاهی رسانی و راهنمایی چند جانبه ، مهم ترین و نزدیک ترین و سریع ترینابزار درک اطلاعات به شمار می رود
بنابراین جایگاهی که تلویزیون ،در انتقال ارزش ها و پیام ها و تثبیت یا تغییر و تزلزل فرهنگ ها و ارزش پیدا کرده است، بسیار حساس و خطیر است و گستردگی استفاده از این ابزار و داشتن مقبولیت گسترده نزد عموم مردم بر اهمیت موضوع می افزاید
شته از تأثیر گذاری عمومی و اجتماعیتلویزیون، کودکان، از اثر پذیری بیشتری نسبت به این رسانه برخوردارند و اثر گذاری آن تا آنجا است که متخصصین آن رااز ارکان مهم تربیتی میشمارند
مورد تاثیر تلویزیون در فرهنگ خانواده
فرهنگ تلویزیون در خانواده ها