دانلود پایان نامه پروژه رشته علوم تربیتی

دانلود پروژه رشته علوم تربیتی و پایان نامه ارشد علوم تربیتی

دانلود پایان نامه پروژه رشته علوم تربیتی

دانلود پروژه رشته علوم تربیتی و پایان نامه ارشد علوم تربیتی

عوامل موثر در کاهش رفتارهای پر خطر در زندان ها

عوامل موثر در کاهش رفتارهای پر خطر در زندان ها

دانلود تحقیق در مورد کاهش پرخاشگری در زندانها

کاهش آسیب های رفتاری در زندانها
کم شدن رفتار پر خطر توسط زندانی ها
فهرست مطالب
چکیده ۳
مقدمه ۴
تامین تغذیه مطلوب ۴
ارائه فعالیت هـای آمـوزشی ، فرهنگی و تربیتی ۵
ایجاد و توسعه اشتغال و حرفه آموزی ۶
ارائه اقدامات بهداشتی و درمانی ۷
ارائه خدمات مشاوره ای و مددکاری ۸
ارائه خدمات رفاهی به زندانیان ۹
رعایت و اجراء قوانین ، مقررات و آئین نامه سازمان ۱۰
نتیجه ۱۰
پی نوشت ها ۱۲
منابع ۱۲
نگاهی به عوامل موثر در کاهش آسیب رفتارهای پرخطر در زندانیان
چکیده :
از گذشته تا به حال تقریباً در همه جوامع از زندان بعنوان یک نوع مجازات مجرمین استفاده شده است. این نوع مجازات از زمان پیدایش تا کنون سیر تحول و تغییراتی را داشته است و به مرور زمان به رایج ترین مجازات برای جرائم مختلف تبدیل شده است. در نتیجه این عمل باعث افزایش آمار زندانیان شده و قطعاً عوارض و زیانهایی را به دنبال دارد. از جمله زیانهای ناشی آن بروز رفتارهای های پر خطر از طرف زندانیان می باشد که گاهاً آسیب های غیر قابل جبرانی به افراد، خانواده ها و اجتماع وارد می آید. به همین دلیل می بایست در جهت کاهش این آسیب ها حرکت کرده و از کلیه عوامل پیشگیری و بازدارنده حداکثر بهره برداری را نمود .
تا در نهایت از طریق آموزش صحیح و ارائه دیگر خدمات ضروری اصلاح و تربیت مجرمین برای بازگشت سعادتمندانه به جامعه میسر می گردد .
واژه های کلیدی : کاهش آسیب ،اعتیاد ، زندان ،کلاس های آموزشی
مقدمه
وقتی یک نفر به هر دلیلی وارد زندان می‌شود در ابتدا دچار سردرگمی و پریشانی شده و به شدت دچار ناراحتی های روحی و حتی جسمی می‌گردد اما پس از مدتی با محیط جدید خو گرفته و تا حدودی محیط زندان برایش عادی می‌شود ولیکن بعلت محدودیتهای داخل زندان و مشکلات تبعی ناشی از آن باعث عدم تعهد زندانی و بروز واکنشهای منفی و رفتارهای پر خطر در زندان می‌گردد.

بررسی رابطه نارضایتی شغلی و افسردگی

بررسی رابطه نارضایتی شغلی و افسردگی

فایل دارای فرمت wordمی باشد.
فهرست مطالب
فصل اول کلیات تحقیق
مقدمه
بیان مسئله
اهمیت پژوهش
متغیرها
فصل دوم
پیشینه تحقیق
تعریف افسردگی
نظریه های مربوط به افسردگی
پیشینه و ادبیات
فصل سوم روش تحقیق
روش انجام پژوهش
ابزار اندازه گیری
فصل چهارم تجزیه و تحلیل داده ها
فصل پنجم نتیجه گیری
محدودیت های پژوهشی
پیشنهادهای پژوهش
بحث و نتیجه گیری
منابع

مقدمه:
اشغال صحیح و گزینش افراد مناسب برای انجام مشاغل از مهمترین عوامل موثر ارزشمند اقتصادی و اجتماعی جامعه و تامین کننده سلامت روانی انسان ها و نیل به خود کفاوی مملکت و بی نیازی از دیگران محسوب می شوند. اشغال یکی از اساسی ترین فعالیت های زندگی انسان به شمار می رود و هر فردی به خاطر امرار معاش و تراوم زندگی باید ساعاتی از او قاتلش را کار کند. اشغال واقعه ای از زندگی است. که برای همه انسانها در بر همه ای از زمان اتفاق می افتد و هیچ کسی را گریزی از آن نیست همچنین بقاء و رسند جامعه به اشغال وابسته است جوامعی که انسانهای فعال و کار آمد دارند بر زندگی خوش حاکند و به انواع گوناگون در تعیین شیوه زندگی جوامع دیگر اثر می گذارند. رضایت شغلی تعیین کننده مهمی در رضایت از زندگی است و تمام رفتار ها و روابط انسان به طور مستقیم یا غیر مستقیم از چگونگی اشتغال او متاثر است. مفاسد اجتماعی به دلایل متعدد ریشه مهمی بیکاری دارند و از طریق اشتغال می توان بسیاری از این نابه سامانیها را بر طرف کرد با توجه به موارد بالا و نکات بسیار زیادی که در زمینه اهمیت اشتغال مناسب وجود دارد آیا نباید گام های بیشتری برای اشغال مناسب افراد بر داشته شود؟ آیا نباید صلاحیت های انسان با ویژگی های شغلی آنان منطق باشد؟ مسلماً بخش مهمی از تصمیمات رسمی یا غیر رسمی –مقدمه اشتغال موفقیت آمیز است. انسان در رشته ای که تحصیل می کند باید در آینده شاغل شود خصوصاً در جامعه ها که محدودیت های آموزشی از نظر نیروی انسانی و نیز امکانات وجود دارد باید به همسوئی تصحیلاتبا شاغال آینده خود توجه بیشتری مبذول شود. این روز ها تقریباً همه از افسرده بودن صحت می کنند ولی افسردگی به راستی چیست آیا این اصلاح پزشکی نظیر عفونی شدن است یا به مفهوم عامیانه ی بی دل و دفاع بودن نزدیکتر است. وقتی حرف از افسردگی می زنید دقیقاً منظورتان چیست برخی از مردم آنرا یک واکنش عاطفی در قبال زندگی می باشد و برخی افسردیگ را به عنوان یک بیماری به شمار می آورند موضوع این تحقق بیان رابطه نارضایتی شغلی و افسردگی است و به دنبال این است که تعین کند آیا بین نارضایتی شغلی و افسردگی رابطه ای وجود دارد یا خیر؟
نتیجه چنین تحقیقاتی می توان در جهت گسترش بهداشت روانی در محیط های صنعتی ، اداری و آموزشی مثمرثمر باشد
بیان مسئله و موضوع تحقیق :
افسردگی یک حالت روانی است که با احساس و بی کفایتی، دلسردی، ناامیدی، کاهش در فعالیت یا عکس العمل و بد بینی و غمگینی همراه است همچنین شغلی را که انتخاب می کنید اگر به آن علاقه مند نباشید و فقط به این علت که در دسترس بوده به آن اشتغال ورزید ممکن است بعداً برایتان خسته کننده، نامطبوع و ناراحت کننده شود حال سوالی که در این مطرح می شود که آن میزان افسردگی در میان افرادیکه از شغل خود ناراضی هستند و یا از شغل خود راضی هستند یکسان است یا خیر؟ بنابراین این موضوع تحقیق چنین خواهد بود.
اهداف تحقیق: هدف کلی تحقیق بررسی تاثیر نارضایتی شغلی در افسردگی افراد، هدف ویژه تحقیق –مقایسه میزان افسردگی در افرادیکه رضایت شغلی دارند و افرادیکه از شغل خود نارضایتی هستند و اینکه آیا افرادیکه از شغل خود رضایت ندارند افسرده ترند؟
اهمیت پژوهش :
اشتغال به عنوان یک ضرورت در زندگی فردی و اجتماعی مطرح می گردد در این مهنی که هر انسانی جوانی گذران زندگیش باید به اشتغال بپردازد همچنین بعت و تداوم جامعه به اشتغال انسانها بستگی دارد؛ از اینرو هر کسی باید سرانجام با توجه به استعداد و رغبت خویش و نیازها و امکانات مناسبی را بر گزیند بنابراین انتخاب درست زمانی امکان پذیر است که فرد دست راهنمائی صحیح قرار گیرد. لذا ما در این مجموعه سعی در فهماندن مسائل مهم و همچنین عوامل موثر در اشتغال خواهیم پرداخت که این امر باعث دادن پاره ای اطلاعات در زمینه اشتغال باشد که بتوان از افراد با استعداد های متفاوت در زمینه های شغلی مناسب استفاده کرد.
تعریف افسردگی :
هم افسردگی که خصوصیات آن عبارتست از اندوهگین و در بعضی از موارد تقلیل فعالیتو هم مانی (شیدایی) که مشخصات آن اغلب به صورت تهییج یا افراط در کار و فعالیت است تحت عنوان اختلالات عاطفی قرار می گیرد و یکی از این دو افسردگی بسیار شایعتر است.
رفتار افسرده بدون هیچ جمله مانیایی می تواند زیر عنوان مختلف تقسیم بندی شود. اگر افسردگی یک حادثه معین زندگی باشد و هنگامی که تاثیر این حادثه از بین برود افسردگی در طبقه اختلال سازگار با خلق و خوی افسردگی قرار می گیرد و شخص به عنوان فرد مبتلا عاطفی مورد توجه واقع نمی شود. اگر افسردگی زیاد باشد. اختلال افسردگی شدید نامیده می شود. اگر شدت آن کمتر است یا کاملاً فرد عاجز و ناتوان نیست اختلال دیتمیک (افسرده خونی مزمن) یا طبق اصطلاح قدیمی آن نو رز افسردگی نامیده می شود. بعضی محققان اختلالات عاطفی را اختلالاتی می دانند که فقط به صورتیکی قطبی باشد. اختلالاتی که شامل حمله های مانی و افسردگی شدید باشد اختلال دو قطبی نامیده می شود. ولی اگر تا حدودیخفیفتر باشد اختلال ادواری خوانده می شود.
حالت احساس افسردگی :
اصطلاح افسردگی در صحبتهای برای توصیف یک حالت احساسی یک واکنش نسبت به یک موقعیت و یک سبک اختصاص رفتار مشخص مورد استفاده واقع می شود. احساس افسردگی به صورت غمگینی شناخته شده است. برای اکثر افراد به نظری می رسد که افسردگی تنها به صورت یک اندوه و ناشایستگی موقتی است که وقتی اوضاع تغییر کند ناپدید می گردد.
نوع دیگر افسردگی واکنش ماتم زدگی یا داغدیدگی است نوعی اندوهگینی که به دنبال مرگ یکی از افراد خانواده یا یاسی که با از دست دادن یک موضوع عشقی به وقوع می پیوندد. پساز دست دادن یک منسوب معتبر، اکثر بازماندگان تجربه ای را احساس می کنند که معمولاً ماتم زدگی نامیده شده است. این موضوع کاملاً طبیعی است. در واقع عدم ظهور واکنش ممکن است برای فرد در طولانی مدت بد باشد. خصو.صیات معمولی ماتم زدگی عبارت است از ناراحتیهای بدنی از قبیل آه کشیدن، کوفتگی گلوف احساس از خالی شدن توی دل واحساسی از ضعف ماهیچه ای.
شاید افسردگی مشکلی باشد که در بین افرادی که دارای مسائل روان شناختی هستند وجود دارد.
بررسیهای اجتماعی نشان می دهد که میزان با نمتای از افسردگی در بین کسانی ملاحظه می شود که برای مسائل خود در جستجوی کمک بر نیامده اند. در یک بررسی با لنسبه جدید لوس آنجلس بیشتر از ۱۹ درصد بزرگسالان در زمره افراد افسرده قرار گرفتند (مزریچر و دیگران ۱۹۸۱) در این عده تعداد زنان افسرده ۲برابر عده مردان افسرده و عده افسردگانی که از لحاظ اقتصادی در بیشترین سطح بودند سه برابر کسانی بود که در بالاترین سطح اقتصادی قرار داشتند. سایر محققان میزانی کمتر از آنچه برسی لوس آنجلس نشان داده است اعلام داشته اند مثلاً یک برسی در نیومون نشان داد که ۸/۶ درصد از افراد مورد تحقیق در موسسه کانکتی دارای افسردگی خفیف یا شدید بوده اند ( ویس من و دیگران ۱۹۸۱). اختلاف درصدها می تواند تا حدودی به این دلیل باشد که معیارهای نهایی متفاوت برای افسردگی به کار رفته است و تا حدودی هم به دلیل جوامع آماری که مورد بررسیقرار گرفته اند افسردگی یک مسئله مهم جهانی است در یک مطالعه داز مدت که درباره کسانی که از ۱۸۹۵ تا ۱۸۹۷ در اسیلند متولد شده بودند صورت گرفت ( مگلیسون ۱۹۷۸ ) شانس یک در هشت وجود داشت که در بعضی مواقع این افراد قبل از رسیدن به ۷۵ سالگی نوعی اختلال عاطفی داخل هر ساخته باشند نتایج حاصل از تعداد دیگری بیانگر مطالعات بیانگر آن است که خطر افسردگی یک قطبی برای مردان ۸تا ۱۳ درصد و برای زنان ۲۰ تا ۲۶ درصد است اختلال دو قطبی کمتر متداول و خطر آن کمتر از یک درصد ( در این مورد نیز خطر ابتلاءبرای زنانبیشتر از مردان است ابوید و مزمن ۱۹۸۱)
به کدام دلایل احتمال ابتلای زنان به افسردگی بیشتر از مردان است؟
زنان بیشتر از مردان دچار افسردگی می شوند در واقع نسبت افسردگی در زنان دو برابر مردان است. اختلاف افسردگی در میان دو جنس در موارد مربوط به اثرات بالینی بیماران مورد درمان واقع شده، برسیهایی اجتماعی افرادی که تحت درمان نبوده اند. مطالعات منجر به خودکشی و اقدامات مربوطبه خودکشی، یا واکنش نسبت به داغدیدگی ملاحظه گردیده است (مکرمن و وندنس ۱۹۸۰) این تفاوت افسردگی در بین دو جنس نه فقط در ایالات متحد و کانادا یا اروپای غربی بلکه به صورت جهانی وجود داشته.
وقتی در یک طبقه تشخیص نوعی اختلاف جنسی ظاهر می گردد متخصصان بالینی می خواهند علت آن را بدانند که : آیا این امر یک یافته واقعی است؟ آیا مربوط به بعضی از عوامل جامعه شناسی است، یا ناشی از بعضی از تاثیرات روشهای بهداشتی است؟ ( مثلاً زنان بیشتر از مردان از تسهیلات داروئی استفاده می کنند ) به این دلیل عده زنان افسرده بیشتر از مردان باشد که عده بیشتری از آنها برای معالجه میکنند گر چه این عوامل توسط بسیاری از پژوهندگان مورد توجه واقع شده است الکنون به نظر آشکار می رسد که هیچ یک از این دلایل نمی تواند این موضوع را تعیین نماید که چرا زنان بیشتر از مردان به افسردگی دچار می شوند این اختلاف در میزان وقوع افسردگی در بین زنان به نظری می رسد که واقعی باشد نه ساختگی (بیدن ۱۹۸۱، رادلوف وری ۱۹۸۱) آیا این موضوع مربوط به اختلاف زیست شناختی است؟ لزوماً نه هر چند دست کم بعضی از افسردگیها تصور می شود که از طریق ژنهای مربوط به کروموزممنتقل می شود اگر افسردگی وابسته به کروموزم Xاست این موضوع می تواند تبینی برای نسبت جنسی باشد. زیرا زنان دارای دو کروموزم Xهستند و بدین ترتیب بیشتر از مردان که یک کروموزمو یک کروموزم yدارند تحت تاثیر قرار می گیرند.علت ژنتیکی دیگر ممکن است توارث ویزه ای باشد که در یک جنس تعیین شده و تحت تاثیر محیطظاهر می گردد. تاثیر معمولی کمتری که جنس ممکن است داشته باشد داشتن آستانه بالاتری برای افسردگی است این موضوع با یافته هایی مطابقت دارد که در سطوح یکسان روانی به زنان شدت نشانه های بیماری را ۲۵ درصد بیشتر از مردان گزارش نموده اند ( اوهلن و دیگران ۱۹۷۴)
بعضی عوامل اجتماعی به عنوان عوامل مربوط به افسردگی شناخته شده از این عوامل عبارتند از : شغل و تحصیل پایین داشتن، تحت نظارت و سرپرستی بسیار کم بودن. فعالیتهای تفریحیاندک داشتن به بیماریهای ساری و جاری مبتلا بودن که زنان بیشتر از مردان در معرض چنین عوامل قرار دارند (رادلوف ورس ۱۹۷۹) هر چند وقتی که این متغیرهای کنترل گریده اند میزان افسردگی در زنان بالاتر از مردان بوده است.

نظریه های مربوط به افسردگی

دانلود پروژه بررسی رابطه نارضایتی شغلی و افسردگی

مقاله  روانشناسی بیماریهای افسردگی شغلی

دلایل نارضایتی شغلی و افسردگ

 

دانلود کامل بررسی رابطه نارضایتی شغلی و افسردگی

احترام معلم و دانش آموز

مقاله احترام معلم و دانش آموز

دانلود مقاله درمورد احترام معلم و دانش آموز

تحقیق درباره رشته روانشناسی
مقاله درباره احترام معلم و دانش آموز
چرا دانش‌آموزان برای معلمان خود احترام قائل نیستند؟

فهرست

مقدمه
چرا دانش‌آموزان برای معلمان خود احترام قائل نیستند؟ 
ارزش‌ها در جامعه کمرنگ شده‌اند
تعلیم، شغل معلمان قلمداد شده است
نظام آموزشی در برخورد با بی‌احترامی جدی نبوده است
خانواده‌ها در آموزش ارزش‌ها کم‌کاری می‌کنند
تغییرات جهانی، فرهنگ‌های بومی را تهدید و تحقیر می‌کند
امروزه معلمان تنها منبع برای کسب دانش نیستند
فرهنگ‌های دیگر بر ما تأثیر گذاشته است
بین نهادهای مختلف تربیتی همخوانی وجود ندارد
ارزش‌ها در مدرسه آموزش داده نمی‌شوند
شأن و جایگاه معلمی برای دانش‌اموزان تبیین نشده است
بعضی از معلمان با روش‌های تربیتی آشنا نیستند
بعضی افراد شایسته معلمی نیستند
وضع مالی معلمان خوب نیست
احترام ناشی از ترس از بین رفته است
بعضی از معلمان شأن معلمی را حفظ نمی‌کنند
بسیاری از معلمان عمل به علم را فراموش کرده‌اند
رسانه‌های جمعی به معلمان نپرداخته‌اند
چه باید کرد؟
الف) خانواده
ب) مدرسه
. آموزش مستقیم
آموزش مفاهیم و مصداق‌ها
آموزش ارزش‌ها به صورت ناخواسته
نوع برخورد و ارتباط در کلاس
ج) معلمان
د) جامعه
هـ) هماهنگی بین همه نهادها
فهرست منابع
مقدمه:
لغت‌نامه «دهخدا»، «احترام» را حرمت داشتن، بزرگ داشتن، بزرگداشت و پاسداشت معنی می‌کند و برای «حرمت» معانی منزلت، قدر، بزرگی، مرتبت و عظمت را بر می‌شمارد.
بدین ترتیب می‌توان احترام گذاشتن را به معنی بزرگ‌داشتن، قدر و منزلت و مرتبت و عظمت قائل شدن و پاس داشتن دانست.
انسان‌ها بدون توجه به اینکه در چه جامعه‌ای زندگی می‌کنند، از چه فرهنگ و تمدنی برخوردارند و دارای چه دین و مذهبی‌اند، افراد و اشیایی دارند که برای آن‌ها احترام قائل‌اند. تعیین این که انسان‌ها به چه چیزها و اشخاصی احترام می‌گذارند و برای چه چیزی احترام قائل نیستند، بسیار سخت و دشوار است، زیرا دیدگاه هر فرد درباره جهان و هستی و اهمیت و اعتباری که برای چیزهای مختلف قائل است موجب می‌شود که او برای اموری احترام قائل شده، اموری دیگر را بدون بزرگداشت و احترام رها کند.
سؤالی که در این جا مطرح می‌شود این است که به رغم ارزش و اعتباری که اسلام برای معلمی قائل شده و توصیه‌هایی که برای احترام و اکرام به او مطرح کرده است، چرا روز به روز از میزان احترام دانش‌آموزان نسبت به معلمان کاسته می‌شود؟‌
برای پاسخگویی به این سؤال که موضوع این مقاله است، ابتدا دلایل کم شدن احترام دانش‌آموزان به معلمان را بر شمرده و سپس راه‌کارهایی برای جلوگیری از این مسئله یا کاهش آن ارائه داده‌ایم.
چرا دانش‌آموزان برای معلمان خود احترام قائل نیستند؟
سؤالی که در این جا مطرح می‌شود این است که به رغم همه ارزش و اعتباری که اسلام برای علم و معلم قائل است، چرا از احترامی که دانش‌آموزان به معلم می‌گذاشته‌اند کم شده و روز به روز این احترام و اکرام کمرنگ‌تر می‌شود؟ دلایل این کم‌توجهی فراوان است که در ذیل به بعضی از آن‌ها اشاره خواهیم داشت.
۱٫ ارزش‌ها در جامعه کمرنگ شده‌اند:‌
اگر چه جامعه امروز ایران ظاهراً جامعه‌ای مذهبی است، اما ارزش و اعتبار بسیاری از فضیلت‌های اخلاقی در آن، به ویژه در میان جوانان و نوجوانان، کمرنگ شده است. دلایل این امر فراوان‌اند، اما از آن جا که بر شمردن آن‌ها بحث اصلی این نوشته را به انحراف خواهد کشاند، فقط به نتایج این موضوع اشاره می‌کنیم.
آن چه مسلم است این است که امروزه جوانان بسیاری از ارزش‌ها را نادیده گرفته، کسانی را که به رعایت‌ آن‌ها می‌پردازند مورد تمسخر و ریشخند قرار می‌دهند. به عنوان مثال زمانی سلام کردن و احترام گذاشتن به بزرگ‌ترها ارزش به شمار می‌آمد، ولی حالا دانش‌آموزانی که این ارزش‌ها را رعایت می‌کنند، توسط دوستانشان متهم به خود شیرین کردن، توسری خور بودن و … می‌شوند. به عبارت دیگر، امروزه احترام به معلم در بین بسیاری از دانش‌آموزان امری بیهوده، کم‌ارزش و کار دانش‌آموزان چاپلوس و خود شیرین‌کن است.
۲٫ تعلیم، شغل معلمان قلمداد شده است:‌
پیش‌ترها رعایت ادب و حفظ حرمت کلاس و معلم ارزشی بالاتر داشت، اما در حال حاضر رعایت اصول اولیه ادب اجتماعی در مدارس جایگاهی ندارد و دانش‌آموزان نگاهی ابزاری به معلم دارند. آنان دلیلی برای احترام گذاشتن به معلم پیدا نمی‌کنند.
به نظر آنان معلمان افرادی‌اند که پول می‌گیرند تا مطالب کتاب را به آن‌ها یاد بدهند و وظیفه دارند در هر شرایطی این کار را انجام دهند، بنابراین احترام قائل شدن برای آن‌ها معنی ندارد. به بیان دیگر آن‌ها معتقدند وقتی کسی پولی می‌گیرد تا کارش را انجام دهد، احترام گذاشتن به او و تکریم و تعظیم او کاری بی معنی و بی فایده است.
۳٫ نظام آموزشی در برخورد با بی‌احترامی جدی نبوده است:
از آن جا که سیستم آموزشی کشور برنامه خاصی برای برخورد با دانش‌آموزانی که نسبت به معلمان بی‌احترامی کنند، ندارند، دانش‌آموزان گستاخ و بی‌انضباطی که به معلمان بی‌احترامی کرده، حرمت آنان را حفظ نمی‌کنند، به درستی متنبه نشده، به بی‌احترامی‌های خود ادامه می‌دهند.
به عبارت دیگر، سیستم تربیتی مدرسه و نظام آموزشی با دانش‌آموزانی که احترام معلمان را نگه نمی‌دارند برخورد جدی و مؤثر ندارد و به همین دلیل زمینه برای بی‌احترامی فراهم و مساعد است. برای مثال، دانش‌آموزانی که به سبب بی‌احترامی و معلم از کلاس درس اخراج می‌شود، پس از مدت کوتاهی بدون برخورد انضباطی جدی و تأثیرگذار دوباره به کلاس درس می‌آید.
۴٫ خانواده‌ها در آموزش ارزش‌ها کم‌کاری می‌کنند:
کودک آیینه تمام‌نمای خانواده خویش است که هر خوبی و بدی و هر چه آن را که در آن جا می‌بیند و می‌شنود، در خود منعکس می‌سازد. از این رو کوشش مادران و پدران در پرورش صحیح فرزندان از بزرگ‌ترین کارهاست.
پرورش اخلاقی، تنها در مدرسه‌ها صورت نمی‌گیرد، بلکه باید با کودک از روز زبان گشودن و گفتار فهمیدن به تمرین پرداخت. پیداست که نخست از کسانی انجام این وظیفه را می‌خواهیم که با کودک زندگی می‌کنند و پیوسته با اویند. آنان با کردار، گفتار و روش خود در کودک اثر می‌گذارند. (شبلی، ۱۳۶۱، ص ۱۷۳) بنابراین آموزش رعایت ارزش‌های اجتماعی و اخلاقی باید از خانواده‌ها شروع شود و در مدرسه ادامه یابد. ولی متأسفانه بسیاری از والدین این ارزش‌ها را نادیده می‌گیرند و آموزش‌های کافی را به فرزندانشان نمی‌دهند.
به سخن دیگر، پایه آموزش اصول تربیتی و رفتارهای مناسب اجتماعی در خانواده نهاده می‌شود. اما متأسفانه در فضای فرزند سالارانه‌ای که وجود دارد، فرزندان با ادب اجتماعی آشنا نمی‌شوند و نه تنها این اصول را در خانه رعایت نمی‌کنند، بلکه در مدرسه نیز به آن توجهی ندارند. (اینترنت) یکی از این آداب، احترام به معلم است.
علاوه بر این، از آن جا که در بسیاری از خانواده‌های امروزی فرزندسالاری حکمفرماست، بسیاری از والدین در برخوردهایی که بین معلمان و فرزندانشان پیش می‌آید، بدون توجه به حقیقت، جانب فرزندانشان را می‌گیرند. این امر که معمولاً با توهین و بی‌احترامی به معلم همراه است، دیوار کوتاه و نازک احترام میان دانش‌آموزان و معلمان را فرو ریخته، آنان را طلبکار معلمان جلوه خواهد داد. بدیهی است این گونه تربیت، کم‌رنگ شدن احترام به معلم را به همراه خواهد داشت.
۵٫ تغییرات جهانی، فرهنگ‌های بومی را تهدید و تحقیر می‌کند:
جهان در هزاره سوم با شتابی تصاعدی شاهد شکل‌گیری تحولات و دگرگونی‌های عمیق در بسیاری از ابعاد است. این نو شدن تنها در ابزار و روش نیست، بلکه اندیشه و نگرش انسان به خود و جهان اطراف نیز متحول می‌شود. ماهیت انسان به خود و جهان اطراف نیز متحول می‌شود. ماهیت پیچیده و سرعت تحولات جهانی به گونه‌ای است که شتاب فزاینده این نو شدن با دهه‌های قبل قابل قیاس نیست. این شتاب تصاعدی نه در تغییرات ابزاری و فناوری که حتی در ماهیت انسانی نیز رخ می‌دهد و این تغییر سبب پیدایی تحولات تازه در نظام تعلیم و تربیت می‌شود. (جعفری، ۱۳۸۲، ص۲۲)
امروزه در بسیاری از نقاط جهان، جوانان علیه جوامع سنتی در حال شورش‌اند و از همه نظر خود را از فرهنگ سنتی دور می‌دارند، مثلاً با پوشیدن لباس‌های عجیب و غریب و شنیدن موسیقی خاص خود مشکل بزرگی در آموزش و پرورش پدید می‌آورند. آن‌ها خواستار دگرگونی عمیق در همه شئون زندگی‌اند. (یارمحمدیان، ۱۳۸۲، ص۳۰)
تأثیر این فرآیند را در بسیاری از رفتارهای دانش‌آموزان می‌توان مشاهده کرد. بعضی از دانش‌آموزان ایرانی نیز به فرهنگ بومی و اسلامی خویش به دیده تحقیر نگریسته، از پاسداش بسیاری از ارزش‌های آن، از جمله احترام گذاشتن به معلمان، سرباز می‌زنند.
۶٫ امروزه معلمان تنها منبع برای کسب دانش نیستند:
در حال حاضر بخش عظیمی از افراد بشر از طریق برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی و نیز سایر دستگاه‌ها و رسانه‌های اطلاع‌رسانی که در دسترس دارند، به کسب معلومات پرداخته، عمیقاً تحت تأثیر قرار می‌گیرند؛ این در حالی است که در گذشته معلمان تنها منبع کسب علم و دانش بودند. دانش‌آموزان نیز در پرتو وسایل ارتباطی مثل ماهواره، کامپیوتر و اینترنت در اسرع وقت می‌توانند از دقیق‌ترین مسائل علمی آگاه شوند.
به علت وقوع این انقلاب در ارتباطات و فناوری‌های جدید، جوانان به شدت تأثیر پذیرفته، ارزش‌های جدیدی را درک می‌کنند و ارزش‌های سنتی و هنجارهای قدیمی در صورتی که نتوانند با ابزارها و روش‌های جدید و عقلانی به نسل جدید انتقال پیدا کنند، کارایی خود را از دست خواهند داد.
به عبارت دیگر، امروزه دانش‌آمزوان با وسایلی رو به رویند که در بعضی موارد اطلاعات و دانش بیشتری نسبت به معلم در اختیار آنان قرار می‌دهند. این دگرگونی و زندگی ماشینی باعث شده است که معلم ارزش و والایی خود را تا حدودی از دست داده، از احترام و ارزش او کاسته شود.
۷٫ فرهنگ‌های دیگر بر ما تأثیر گذاشته است:
پیشرفت سریع و حیرت‌انگیز تمدن صنعتی اروپا و توسعه بی‌نظیر میدان فعالیت علوم طبیعی در غرب با همه فوایدی که در زمینه‌های مادی برای انسان‌ها در بر داشت، متضمن پاره‌ای از ثمرات تلخ معنوی و انحراف فکری نیز بود. (قربانی، ص ۳۵) جدا شدان دین از علم باعث شد که علم مطلقاً در خدمت مادیات قرار بگیرد و برنامه‌های آموزش و پرورش غربی و شرقی بر اساس سودجویی و رسیدن به نیازها و لذایذ جسمی و دنیوی پی‌ریزی شود؛ و اگر هم در این جوامع تربیت اخلاقی مطرح می‌شود، اخلاقی است که هدفش منافع زودگذر دنیوی است. (صانعی، ۱۳۷۸، ص۳۷۵) این دیدگاه بر فرهنگ ما هم تأثیر گذاشت. رد پای این فرهنگ در جامعه ما باعث شد که ارزش و اعتبار معلم کاسته شده، احترام و تکریم او در بعضی از جاها به فراموشی سپرده شود.
۸٫ بین نهادهای مختلف تربیتی همخوانی وجود ندارد:
مسئولیت آموزش ارزش‌ها وظیفه همه نیروهای تربیتی جامعه، یعنی خانواده، مدرسه و نهادهای گوناگون اجتماعی مانند نهادهای سیاسی، اداری و تبلیغی است و ضروری است اهداف و فعالیت‌های این نیروهای تربیتی با یکدیگر هماهنگ باشد تا فعالیت نهادهای اجتماعی در تقابل یا تضاد با فعالیت‌های مدارس قرار نگیرد. (مجموعه مقالات تربیت اسلامی، ۱۳۷۹، ص ۱۲۲)
تجربه نشان داده است که واگذاری آموزش ارزش‌ها به خانواده یا مساجد به تنهایی نتیجه مطلوب را به بار نمی‌آورد و از آن جا که مرجع و اساس رفتار دانش‌آموز، معلم، همسالان، پدر و مادر و سایر افراد خانواده، مدرسه و جامعه‌اند، بنابر ارزش‌ها باید توسط همه این نهادها آموزش داده شود تا عدم هماهنگی و همخوانی بین آنها، دوگانگی، تشکیک، تعارض و تضاد را در بین دانش‌آموزان ایجاد نکند. هماهنگی و همسویی عوامل اثرگذار در پرورش دانش‌آموزان بسیار مهم و تعیین‌کننده است.
۹٫ ارزش‌ها در مدرسه آموزش داده نمی‌شوند:
فقط والدین نیستند که تحت تأثیر فرهنگ فرزند سالاری، دانش‌آموزان را به خود رها کرده و دست از آموزش ارزش‌ها و اخلاق به آن‌ها کشیده‌اند، بلکه مدارس امروزی نیز بیشتر از هر چیز به آموزش علوم، فنون و مفاهیم پرداخته‌ و در بسیاری از موارد آموزش ارزش‌های اخلاقی، اجتماعی و … در آن‌ها نادیده گرفته شده و با کم‌توجهی و بی‌مهری قرار گرفته است. همین امر سبب شده که دانش‌آموزان به ارزش‌ها، از جمله احترام به معلم بی‌توجه باشند. این در حالی است که در زمان‌های قدیم آموزش کتاب‌های اخلاق و آداب اجتماعی از مهمترین و اصلی‌ترین مقولات آموزشی محسوب می‌شدند.
حقیقت این است که نظام‌های تربیتی در دو سطح جهانی و محلی به میزان گسترده‌ای تعلیم ارزش‌ها را نادیده انگاشته و تلاش خود را معطوف به آموزش‌های شناختی، ابزاری و مهارت‌های فنی کرده‌اند.
مراد از شناخت‌های ابزاری دانستنی‌هایی است که دانش‌آموزان را در راه کسب درآمد یاری می‌کند. اما تربیت ضمیر و روح انسان که ارزش‌ها هسته اصلی آن را تشکیل می‌دهند، چنان نادیده انگاشته شده‌اند که گویی تعلیم ارزش‌ها در ثانوی و فرعی است یا به عهده نهادهای دیگر مانند خانواده یا مساجد یا کلیساهاست. (همان، ص ۱۲۷)
به عبارت دیگر، امروزه تعلیم و تربیت عملاً به آمادگی برای امتحانات و به تقویت ساده حافظه بدل شده است. بدیهی است دست پروردگان این نظام آموزشی که از اخلاق و فضائل اخلاقی بهره‌ای نبرده‌اند، ارزش و احترام قابل توجهی برای معلم قائل نیستند. به قول ایرج‌میرزا از آن جا که معلمان قدر معلم دانستن و احترام به او را به دانش‌آموزان آموزش نداده‌اند، اکنون با بی‌مهری و بی‌احترامی آنان مواجه‌اند.
گفت استاد: مبر درس از یاد
یاد باد آن چه به من گفت استاد
یاد باد آن که مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بود
که به تعلیم من اِستاد اُستاد
هر چه دانست آموخت مرا
غیر یک نکته که ناگفته نهاد
قدر اُستاد نکو دانستن
حیف! استاد به من یاد نداد
گر که مرده است روانش پر نور
ور که زنده است خدا یارش باد
هر چند شاعر در این شعر تا حدودی به تواضع معلم هم اشاره دارد، اما آن چه مهم است این است که معلمان این امر را نادیده گرفته‌اند.
۱۰٫ شأن و جایگاه معلمی برای دانش‌اموزان تبیین نشده است:
همان‌گونه که می‌دانیم علت توجه بیش از اندازه اسلام به احترام و تکریم معلم، ارزش و اعتباری است که برای علم و فواید آن قائل است. متأسفانه ارزش و جایگاه علم، عالم و معلمی در هیچ جای نظام آموزشی به دانش‌آموزان تعلیم داده نمی‌شود.
بدیهی است اگر دانش‌آموزان با فلسفه احترام به معلم و تکریم او آشنایی داشته، از دلایل آن آگاه نباشند، با رغبت و تمایل بیشتری به این امر می‌پردازند. اما با کمال تأسف در هیج دوره آموزشی مقام معلم، اهمیت و اعتبار آن به خوبی و به طریق علمی همراه با فلسفه‌ و بایدها و نبایدهای آن برای دانش‌آموزان تشریح نشده است تا آنان با پی بردن به اهمیت و اعتبار معلم در احترام و تکریم او کوشا باشند. علاوه بر این از آن جا که به علت سیاست‌های اشتباه و نادرست فرهنگی، سیاسی و اقتصادی امروزه ارزش پول، دارایی و ثروت از علم و دانش بیشتر شده است، دانش‌آموزان تمایل چندانی به علم و دانش و صاحبان آن ندارند.

ناهنجاری های اجتماعی

ناهنجاری های اجتماعی

دانلود مقاله در مورد ناهنجاری های اجتماعی

تحقیق درباره ناهنجاری های اجتماعی
آسیب شناسی اجتماعی زنان
ناهنجاری در اجتماعی

فهرست مطالب
خشونت خانگی ۱
سالمند آزاری ۳
آسیب شناسی اجتماعی زنان ۴
فرار از خانه ۴
مسئله شناسی فرار از خانه ۵
تعریف فرار : ۵
تبیین عوامل موثر در فرار دختران : ۶
ب) روابط در خانواده ۸
خشونت: ۸
تبعیض: ۸
محدودیت مطلق: ۸
آزادی مطلق : ۹
وسایل ارتباط جمعی ۱۰
شهر نشینی ۱۰
تغییر ارزشها ۱۱
مشکلات اقتصادی ۱۱
ضعف نظارت اجتماعی ۱۲
پیامدهای فرار دختران ۱۲
پیامدهای فردی: ۱۲
پیامدهای خانوادگی: ۱۳
پیامدهای اجتماعی: ۱۴
نقد برخی عملکردها ۱۴
زمینه هایی برای مقابله با این مسئله وجود دارند از جمله : ۱۶
خشونت خانگی
 خشونت  خانگی رفتاری است که از نظر تاریخی به عنوان یک جرم جدی خشونت آمیز تلقی نشده است. خشونت خانگی در جایگاهی روی می دهد که انسان در آن انتظار گرمی، حمایت، اعتماد، تشویق و عشق را دارد. این وضعیت عموماً نه به عنوان یک عمل خشونت  آمیز، بلکه بیشتر به عنوان یک مسئله شخصی و خانوادگی تلقی شده است. خشونت خانگی به صورت رفتارهای پرخاشگرانه و تهاجمی درون خانواده تعریف می شود که شامل خشونت نسبت به همسر ، کودکان ، والدین  و به طور کلی منسوب می شود که با یکدیگر زندگی می کنند. عناوین اختصاصی تری که به این وضعیت دلالت دارند عبارت است از همسر آزاری ، کودک آزاری و سالمندان  آزاری.
در سرتاسر جوامع دوران باستان، والدین و به ویژه پدران حقوق انحصاری برای تربیت و منضبط کردن کودکان خویش داشتند. این حقوق به آنان اجازه تنبیه بدنی و حتی سلب حیات کودکان را می داد. تنها استثنا در این میان مربوط به ایران باستان است که عرف و قانون ، حامی کودکان و زنان بود. در انجیل مذکور است که کودک سرکش و نافرمانبردار را والدین او می توانند به شهر ببرند تا در آنجا توسط بزرگسالان سنگسار و کشته شود. مجازات مرگ برای کودکانی که مرتکب دشنام گویی و نفرین به والدین می شدند مجاز و معمول بود. در عصر جاهلیت، اسلام نوید بخش احترام به زنان و کودکان  و رعایت حقوق و مسئولیت  های اعضای خانواده نسبت به یکدیگر شد.
از نظر تاریخی، زنان و دختران ابتدا جزو اموال پدر و سپس جزو اموال شوهر خود محسوب می شدند که به تنبیه زنان بدون هیچگونه بازخواستی مجاز بودند.
حتی پس از آنکه آزار اعضای خانواده، دیگر عملی مناسب شمرده نمی شد و مورد تأیید قرار نمی گرفت، از سوی جامعه نسبت به آن توجه کمی مبذول می شد. چنین فرض می شد که این گونه خشونت ها یک موضوع خانوادگی است و ارتباطی با بقیه جامعه ندارد. در نتیجه، گرچه ما از وجود خشونت خانگی از اعصار دور تاکنون مطلع هستیم اما تنها در چند دهه گذشته بوده است که اطلاعات و آمار دقیق تری از خشونت خانگی فراهم آمده است که تا حدودی اجازه یک تحلیل کلی از این وضعیت را بدهد.
پژوهش ها نشان می دهد که خشونت خانگی پیچیده تر از خشونت علیه افراد بیگانه است. شدت و جدی بودن خشونت خانگی امری واضح است اما تعیین گستردگی آن مشکل است زیرا نه تنها درباره تعریف آن توافق وجود ندارد بلکه بیشتر قربانیان این خشونت ها مایل یا قادر به گزارش کردن آنها نیستند. «خشونت خانگی» اغلب به عنوان تهاجم جسمی و جنسی درون خانواده تعریف می شود که شامل آزار جنسی کودکان و آزار جسمی والدین سالمند است اما بررسی دقیق ایجاب می کند که این مفهوم گسترش یابد تا شامل مواردی از قبیل غفلت از کودکان و آزار روانی آنان، بی توجهی به نیازهای والدین سالمند  و سوءاستفاده مالی از آنان و خشونت میان نامزدها یا زوجین طلاق  گرفته نیز بشود.
بین انواع خشونت های خانگی، خشونت نسبت به کودکان بیشتر جلب توجه می کند و از آنجا که هم پدر، هم مادر و گاهی دیگر اعضای خانواده ممکن است مرتکب این عمل شوند و با عنایت به تأثیر آن در آسیب های روانی آتی کودک، این عمل اهمیت بیشتری هم نسبت به دیگر خشونت های خانگی دارد. لیکن این بار یکی از انواع خشونت های خانگی را – که به همان میزان شرم آور اما بسیار مورد غفلت است – مطرح می کنیم، یعنی سالمند آزاری.
سالمند آزاری
بسیاری از سالمندان قادر به دفاع از حقوق خود نیستند بنابراین موارد عدیده سالمند آزاری ناشناخته باقی می ماند. حتی در مورد سالمند آزاری جسمی، از آنجا که سالمندان در معرض افتادن به زمین و برخورد با اشیا هستند، اثبات آزار آنان توسط بستگان به طور عمدی مشکل است. اما صدمات جسمی تنها وجه سالمند آزاری نیست . بی توجهی به احتیاجات عاطفی سالمندان و محروم کردن آنان از تماس با افراد مورد علاقه خود، بی توجهی به نیازهای تغذیه ای و بهداشتی سالمندان ، بردن وسایل خانه و مایملک مورد علاقه آنان، دست درازی به اندوخته های آنان، ناسزاگویی به آنان ، و تهدید آنان به فرستادن به خانه های سالمندان از وجوه دیگر سالمندآزاری است.
برخی صاحب نظران، خشونت به سالمند توسط اعضای خانواده را« نشانگان شاه لیر» نامیده اند که اشاره به نمایشنامه شاه لیر نوشته شکسپیر دارد. شاه لیر در دوران سالمندی مورد آزار دو نفر از دختران و دامادهای خود قرار می گیرد. این نوع خشونت  خانگی را «والدآزاری» هم نامیده اند. ریشه این نوع خشونت شاید «کودک آزاری» باشد. والد ستمگری که فرزندان خود را آزار می داده است، چون پیر و ناتوان شود مورد آزار آنان قرار می گیرد. هر چند برخی افراد، آزار دیدن را سرنوشت محتوم همه ستمگران سرنگون شده دانسته اند، لیکن شایسته است این حلقه معیوب قطع شود و همیشه هم بدی با بدی پاسخ داده نشود.
به هر حال بسیاری از اوقات ، یک والد خوب هم چون پیر و ناتوان شد ، نیازها و مسایل عمده ای پیدا می کند که در فرزند یا نوه او که مسئول نگهداری وی است احساس عجز و سرخوردگی و ناکامی  پدید می آورد که منجر به خشونت می شود.

تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده

تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده

فهرست مطالب
بخش اول:
۱-۱ پیش گفتار۲
۱-۲ مقدمه۳
۱-۳ بیان مسئله۴
۱-۴ اهمیت و ضرورت تحقیق۶
۱-۵ هدف ها ی پژوهش۷
۱-۶ سوالات پژوهش۸
۱-۷ پیشینه تحقیق۹
۱-۸ جامعه مورد بررسی۱۲
۱-۹ روش تحقیق۱۳
۱-۱۰ کلید واژگان۱۴

بخش دوم :
۲-۱ فرهنگ۱۶
۲-۲ فرهنگ از منظر صاحبنظران علوم اجتماعی۱۸
۲-۳ خصوصیات فرهنگ۲۱
۲-۴فرهنگ به واقعیت معنا می بخشد۲۳
۲-۵ فرهنگ پدیده ای فراگیر است۲۳
۲-۶ فرهنگ امری مشترک است۲۳
۲-۷ فرهنگ یاد گرفتنی است۲۳
۲-۸ فرهنگ به عنوان یک رفتار اکتسابی۲۴
۲-۹ سطح های فرهنگ۲۵
۲-۱۰ طبقه بندی فرهنگها۲۵
۲-۱۱ ابداع فرهنگ پذیری۲۶
۲-۱۲ فرهنگ پذیری۲۷
۲-۱۳ نوسازی مفهوم فرهنگ۲۸
۲-۱۴ عناصرمهم در فرهنگ پذیری۲۹
۲-۱۵ روند ها و متغیرهای فرهنگ پذیری۳۰
۲-۱۶ انواع فرهنگ پذیری۳۰
-۱۷ انواع فرهنگپذیری از منظری دیگر۳۲
۲-۱۸ آژانس های فرهنگ پذیری۳۲
۲-۱۹ ماهیت رسانه۳۶
۲-۲۰ رسانه و فرهنگ پذیری۳۶
-۲۱ کارکردهای رسانه ها۳۷
۲-۲۲ رسانه ها و تغییر ارزشهای سنتی و شکاف نسلی۳۸
۲-۲۳ طبقه بندی نیاز های مرتبط با رسانه۴۵
۲-۲۴ تلویزیون۴۵
-۲۵ ویژگی های تلویزیون۳۶
۲-۲۶ تلویزیون به عنوان ابزاری فرهنگی۴۶
۲-۲۷ تلویزیون از دید نظریه پردازان۴۶
۲-۲۸ قدرت تلویزیون۴۸
۲-۲۹ کارکردهای مثبت تلویزیون۴۹
۲-۳۰ جنبه ها ی اجتماعی شدن کودکان۵۰
۳۱ کارکردهای منفی تلویزیون۵۱
۳۲ نقش ها و وظایف وسایل ارتباطی۵۳
۲-۳۳ کودک کیست۵۴
۲-۳۴ ویژگی های کودک در دوره ابتدایی۵۴
۳۵ قابلیت های کودک نسبت به تلویزیون۵۶
۲-۳۶ ارتباط کودک و تلویزیون۵۷
۲-۳۷ کودکان قربانیان تلویزیون۵۸
۳۸ چهارچوب نظری۵۹
نظریه فرهنگ و شخصیت۵۹
نظریه کنش متقابل نمادین۶۰
نظریه کارکردگرایی۶۱

بخش سوم:
۳-۱ مقدمه۶۳
۳-۲ تلویزیون و تغییر در الگوهای گذران اوقات فراغت کودکان۷۰
۳ تلویزیون و تغییر در عادات و سلایق کودکان۷۳
۳-۴ تلویزیون و تغییر در باورها نگرشها و ارزشهای کودکان۷۵
۳-۵ تلویزیون و تغییر در فرهنگ تغذیه۷۹
۳-۶ تلویزویون و تغییر در ادبیات کودکان۸۰
۷ سوالات پرسیده شده از والدین۸۱
۳-۸ مصاحبه با والدین۸۱
۳-۹ مصاحبه با مربیان۸۶
۳-۱۰ نتیجه گیری۸۷
فهرست منابع۹۱
چکیده انگلیسی

فهرست نمودارها
نمودارعنوان
نمودار شماره ۱: نمودار سطح تحصیلات والدین۶۶
نمودار شماره ۲: حدود ساعات تماشای تلویزیون۷
نمودار شماره ۳: اولیت تماشای برنامه های تلویزیون۶۸
نمودار شماره ۴: علت تماشای تلویزون۶۹

چکیده:
رسانه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش های جوامع را بر عهده دارند، در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آن ها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی، سعی می­کنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند، که جایگزین فرهنگ ها و ارزش ها و الگوهای سنتی می­شوند و در این رهگذر رسانه ها، به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزش ها و هنجارها مطرح هستند و به طوری که سنت ها را به مبارزه می طلبند و به صورت یک عامل مؤثردر دگرگونی نگرش ها و رفتارهای نسل جدید عمل می کنند و همین امر میتواند منجر به شکاف نسلی وعدم انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل فعلی شود در دوران کنونی نقش نهادهای اجتماعی همانند خانواده ، مدرسه و همسالان در اجتماعی کردن و فرهنگ پذیری کودکان ضعیف استو در مقابل ، روز به روز بر اهمیت و نقش رسانه ها افزوده می شودتا جایی که برخی از نظریه پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانه ها الویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین می­کنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما می آموزندبر همین اساس با توجه به نقش تأثیر گذار رسانه،بالاخص تلویزیون، بر تمامی اعضای جامعه، مخصوصاً کودکان که فرآیند فرهنگ پذیری در آن ها یک سویه انجام می گیرد و در مقابل این وسیله تأثیر پذیر ، هدف اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل مردم شناختی تلویزیون به عنوان یکی از رسانه های فراگیر و گسترده و در دسترس همگان بر فرهنگ پذیری کودکان در خانواده است که برای رسیدن به این منظور علاوه بر پژوهش اسنادی و کتا بخانه ای از ۵۰ دانش آموز دختر اول و دوم ابتدایی مدرسه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی در منطقه ۳ تهران مصاحبه به عمل آمد ومحقق به مشاهده مشارکت آمیز در جامعه آماری پرداخت وطی پژوهش این مسئله بدست آمد که تلویزیون باعث تغییراتی در باورها و ارزش ها ،عادات و علایق ،الگوهای فراغت ،ادبیات و فرهنگ تغذیه دانش آموزان مورد بررسی شده که میزان این تغییرات در دانش آموزانی که بیشتر تمایل به تماشای برنامه های تلویزیون داشتند و والدینی که توجه و نظارت کمتری نسبت به نوع برنامه ها و تعداد ساعات تماشای کودکان خود داشتند بیشتر و قابل لمس تر بود
بخش اول :کلیات وروش ها
فصل اول :پیش گفتار
فصل دوم :مقدمه
فصل سوم:بیان مسئله
فصل چهارم:اهمیت و ضرورت تحقیق
فصل پنجم :هدف های پژوهش
فصل ششم :سئوالات پژوهش
فصل هفتم:پیشینه تحقیق
فصل هشتم:جامعه مورد بررسی
فصل نهم :روش تحقیق
فصل دهم :کلید واژگان

۱-۱پیش گفتار :
تلویزیون در دنیای امروز، گسترده ترین رسانه است به گونه ای که حتی کامپیوتر و شبکه جهانی اینترنت هم نتوانسته رقیب قدرتمندی برای آن باشد، امروزه این رسانه تا دور افتاده ترین روستاها راه افتاده و آنتن های آن را می­توان بر فراز آپارتمان های مرتفع تهران تا طیف خانه های پست و کوتاه روستاها مشاهده کرد، از این روست که می توان تلویزیون را یک دانشگاه وسیع با مخاطبانی در طیف های مختلف در نظر آورد که البته ، کودکان به عنوان جدی ترین و بیشترین مخاطبان برنامه های تلویزیونی مطرح می باشند و تأثیر پذیری آنان بیش از دیگرگروههای سنی استکودکان ارزش ها و باورها و مفاهیم فرهنگی و روش های زندگی و واکنش به تحریکات محیطیو غیره را از تلویزیون می آموزند و امروزه نقش رسانه ها در فرهنگ پذیری اولیه کودکان و فرهنگ پذیری دراز مدت بزرگسالان به طور گسترده مورد قبول قرار گرفته است و به عنوان عاملی مهم در فرآیند اجتماعی کردن و انتقال مفاهیم فرهنگی ایفای نقش می کند و رسانه ها برای ایجاد فرهنگ پذیری دو گونه از الگوهای رفتاری را به مخاطب ارائه می دهند: الگوهای رفتاری فردی و الگوهای رفتاری اجتماعی که منجر به جامعه پذیری می شود

-۲ مقدمه:
شتاب فرایند پیشرفت های فن آوری در دنیای معاصر و تحول سریع درامر ارتباطات ،مرکز ثقل تحولات اجتماعی بوده و در دهه های اخیر شاهد تحولات سریع و گسترده ای در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی و از جمله خانواده بوده ایم نهاد خانواده تحت تأثیر عوامل متعدد درونی و بیرونی، این تغییراترا تجربه کرده و شکی نیست که رسانه گسترده ای همچون تلویزیون، در فرهنگ سازی اعضای خانواده، بالاخص کودکان ، جایگاه بسیار برجسته ای دارد و تلویزیون در کنار پدر و مادر وفرزند، فرد چهارم خانواده است و از نظر آگاهی رسانی و راهنمایی چند جانبه ، مهم ترین و نزدیک ترین و سریع ترینابزار درک اطلاعات به شمار می رود
بنابراین جایگاهی که تلویزیون ،در انتقال ارزش ها و پیام ها و تثبیت یا تغییر و تزلزل فرهنگ ها و ارزش پیدا کرده است، بسیار حساس و خطیر است و گستردگی استفاده از این ابزار و داشتن مقبولیت گسترده نزد عموم مردم بر اهمیت موضوع می افزاید
شته از تأثیر گذاری عمومی و اجتماعیتلویزیون، کودکان، از اثر پذیری بیشتری نسبت به این رسانه برخوردارند و اثر گذاری آن تا آنجا است که متخصصین آن رااز ارکان مهم تربیتی میشمارند

مورد تاثیر تلویزیون در فرهنگ خانواده

فرهنگ تلویزیون در خانواده ها

دانلود کامل تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده